خداحافظت باشه..
در پناه حضرت پدر
من به تو فكر مي كنم...من به تو فكر مي كنم، با همه ي بهانه ها
آه كه فارغي تو از، اين همه عاشقانه ها
هم نفس ستاره ها، آه كشيده ام تو را
شيشه شب كدر شد از ، آه من و ترانه ها
صبح كه آفتاب چون، كودك شوخ خنده رو
مي دود از كناره ها، مي پرد از كرانه ها
شب كه سوار مي شود، ماه به دوش ابرها
ماه كه دارد از رخ روشن تو نشانه ها
هر چه ستاره ديده اي، هر چه نفس كشيده اي
من به تو فكر كرده ام، با همه ي بهانه ها
(ما نيز هم ...)
تو از آنِ كه هستي اي پري سيماي گل گيسو ؟
كه گاهي مي روي اين سو و گاهي مي پري آن سو
پري سان مي پري در خلوت انديشه هاي من
نمي دانم چه مي خواهي از اين دالان تو در تو
شبيه سيب كه با گونه هاي سرخ مي خندد
تو شرم و شوق را گنجانده اي در چهره خوشخو
ازهمون بنده خداي پاييني ...
با اين طراوتي که تو داري به دلبري
سهل است دل، که جان من از دست مي رود
ساکت در اين قطار هياهو نشسته ام
از پيش چشم، هر چه جهان هست مي رود
صحرا و کوه و جنگل و دامان دشت و رود
اين کاروان چه سرخوش و سرمست مي رود
من بي تو مثل برگ خزان ديده ام که باد
راحت مرا گرفته سر دست، مي رود
محمد امين پور
حرمت دوستيمان سکوت ميکنم وهمراه تو ارام ميگريم براي همه
براي آخرين بار:سلام
راستش ديگه نميتونم بيام شايد تا3سال ديگه شايدم تا آخر عمرم...
چن روز ديگه ميرم اونور پيش داييم به هر حال اومدم برا خدافظي که اجازشو قبلا گرفته بودم....
همه نوشته جاتيا رو دوس دارم و فراموش نميکنم اين دوره رو
همتون رو به خدا ميسپارم و خدانگهدار همتون
هر بدي ازما ديدين به بزرگي خودتون ببخشين..به اميد ديدار دوباره
چه دعايي کنمت بهتر از اين که خدا پنجره باز اتاقت باشد
ياعلي...
پشت هر كوه بلند..
سبزه زاري است پر از ياد خدا..
و در آن باغ كسي مي خواند..
كه خدا هست دگر غصه چرا..
اگر ذره بين نگاهمان قوي باشد
در تمام صفحه هاي ورق خورده زندگي اثر انگشت او ديده مي شود..
چه بچه گانه است كه فكر ميكنيم همه اش را به تنهايي رنگ كرده ايم..