بسم رب الحسين
سلام من به محرم
به ناز اشك اباالفضل
به آن دو دست قشنگ
به زخم مشك اباالفضل
مي گويند شيشه ها احساس ندارند ..
ولي هنگامي كه با انگشت روي شيشه اي بخار گرفته
نوشتم (يا حسين) آرام گريست...
پرسيدم: از حلال ماه چرا قامتت خم است؟
آهي كشيد و گفت: كه ماه محرم است ...
گفتم: كه چيست محرم؟
با ناله گفت: ماه عزاي اشرف اولاد آدم است ...
فداي صداقت اون بي سوادي كه
وقتي ازش پرسيدند عشق چند حرفه؟؟
گفت چهار حرفه...همه بهش خنديدند..
اما او زير لب زمزمه مي كرد حسيـــــــن حسيـــــــن حسيـــــــن ....
مجنون كه دو چشمش به حسيـــــــن
و حرم افتاد گفت ليلي به درك
فقط حسين بي علي را عشق است ....
به لب هايت بگو چيزي نگويي
نفهمند كه چقدر تشنه گلويي
دگر من تشنگي را دوست دارم
اگر كه آب يعني بي عمويي
ســـــــلام خانومي..
تسليت ميگم ايام غم اهل بيت رو...
التماس دعا حسابي...