سوتي هام زياده و نميتونم اينجا بگم
فردا برام دردسر ميشه
حالا نميشه جمعش کرد
منم يه بار همچين ضايع شدم
تو کلاس نشسته بوديم يه درسي داشتيم مديريت طرز اجراي مسابقات بود
درس باحالي بود
استادمون يه پسر جوون بود از اينايي که دخترا براش سر ميشکونن و الکي فقط به خاطر اون ميان ميشينن سر کلاس
بعد يه موضوع خنده داري پيش اومد خيلي خنده دار بود
از اونجايي که منم چادري سر به زير کلي تو کلاس هوامو دارن و احترام ميذارن
منم که اصلا جلوي خنده خودمو نميتونم نگه دارم آنچنان از ته دلم خنديدم اصلا هواسم نبود ديدم کل پسرا و استاد همچين بهم نگاه ميکن و که يه لحظه خنده رو لبام خشک شد نميدونستم چيکار کنم
يهو استاد برگشت با خنده گفت آدم به خنده شما خندش ميگيره
همه شروع کردن به خنديدن