• وبلاگ : ميناي دل
  • يادداشت : بهـــــــــــــــــانه كودكي..
  • نظرات : 2 خصوصي ، 45 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + مهسا 

    حالا چيزه ديگه نبود که سرما بخوري تو
    پاسخ

    نچ هيچي نيافتم سرما خوردم.
    + مهسا 


    من که هرشب دارم ميام

    هيچکدوم نمياين

    کامنت هم که ميذارم فرداش ميام ميبينم پاک کردي!!!

    پاسخ

    خوب نميخوام لو بريم كه شبا اينجاييم مهمون ناخونده بياد.
    + فاطمه ... 


    منم يه طورايي آپم ...

    حوصله ندارم بمونم ...

    پاسخ

    چرا ؟
    + مهسا 


    کجا بودين شماها؟؟؟

    چرا نبودين؟؟؟

    پاسخ

    من كه سرما خوردم برا همون نبودم امشبم دلم تنگ شد اومدم يخده دلم وا شه.
    + مهسا 

    درودعليکم...

    خب نامردا چرا به من خبر نميدين

    پاسخ

    سلام ...فك كردم نمياين ديگه..
    + فاطمه ... 


    واي توديگه کي هستي دختر ...

    بلاخره امتحان نگرفت؟؟؟

    پاسخ

    نچ سر دردش بدتر شد نتونست سوال دربياره امتحان كنسل شد..كاره بدي كردم مگه..
    + فاطمه ... 
    نفيس سلام ميرسونه مهمون دارن ...
    پاسخ

    سلامت باشه..مهسام به من اس داد گفتم بياد اينجا.
    + فاطمه ... 


    به به خب ...

    بيچاره ...

    اتفاقن مديرگروهمون خيلي ماهه ترمه قبلم استادمونم بود ...

    پاسخ

    اين بهنده خدام خيلي ماه بود ولي گير ما افتاده بود.
    + فاطمه ... 

    بله اگه بزرگام بدونن باکي ميگردم سرمو زيرگيوتين ميبرن ...
    پاسخ

    جدي اينقد خطرناكم...بقيه ماجرا خلاصه بچه ها گفتم اين استاد الان اعصاب نداره موافقين ي كار كنيم كه نتونه سوال دربياره بچه ها گفتن چي كار گفتم الان ميگم بعدش تو ي فرصت موبايلم رو يه اهنگ بلند وخوشمله وپرسروصدا تنظيم كردم وگذاشتم ي جا تو اتق استاد بعد رو به استاد گفتم پس ما مزاحم نميشيم مي ريم درس بخونيم تا شما سوال دربيارين بعدم رو به بچه ها گفتم بريم اومديم بيرون بعد به بچه ها گفتم حالا نوبتي به گوشيم زنگ بزنين از اونجايي كه استاد تا گوشي رو بيابه وچون ميدونه گوشي دختر جماعت نيايد جواب بده قيافه اش با اون سر درد ديدني بود بعده كلي زنگ وبعد امتحا ن كنسل.
    + فاطمه ... 


    واي ...خدابخيرکنه ديگه چي از هنراي ديگتونم فيض ببريم ...

    طفل آرام من ...

    پاسخ

    اها ي بار امتحان داشتيم درسمونم خيلي سخت بود اين استادمونم سختگير مي خواست حسابي حالمونو بگيره البته اين استاد ميدر گروهمونم بود ديگه صبح رفتيم دانشگاه رفتيم تو اتاقش ازش سوال بپرسيم گفت كه فراموش كرده سوال امتحانا رو در بياره وسرش خيلي درد ميكنه گفت مزاحمش نشيم تا بتونه سوال طرح كنه خوب اين شد ي سوژره برامون ...
    + فاطمه ... 

    خداخفتون کنه ...بچه اومديم يکي افتاد مرد جدن مرد اونوقت چي ؟؟؟

    بامزه هست ولي خب خطريه ...

    پاسخ

    خوب جوون بوديم ديگه بعدشم ديگه اقايون ياد گرفتن از شجاعت برامون سخنراني نكنن ولي خدايي خيلي كيف داد هر وقت همو مي مبينيم اون خاطره يادمون مياد اخر خطر بود ولي مي ارزيد من از اين شيطنتا زياد كردم.
    + ياسي 

    تا مدار بستيم يه فکر شيطاني اومد تو کله ام به بچه ها نگاه کردم گفتم بچه ها موافقين يخده مردم ازاري کنيم اونام که پايه منظورمو گرفتن مدار اماده کرديم اما وقت وصل کردن به مولد دوتا سيما رو جا به جا وصل کرديم چشمت روز بد نبينه کل مدار منفجر شد واي يه صدا وحشتناک کرد ..ابجي قيافه اين پسراديدني بود اخه بيچاره ها پشتشون به ما بود وقتي صدا رو شنيدن ده متر پريدن بالا استادمون که نگو سکته کرد خلاصه ما رو مگي مرديم از خنده.
    + فاطمه ... 

    ياخدا ...خب ...نکنه بستين به اون 6تايياي بيچاره ؟؟؟
    پاسخ

    نه ديگه اين اخر نامردي بود ديگه..
    + فاطمه ... 


    واقعن؟؟؟خب تعريف کن مام يادبگيريم ...

    ولي من هيچوقت تومدرسه اينام شيطنت نکردم ...

    فقط اول دبيرستان يه سري شطنت داشتم همين ...

    پاسخ

    الان برات مي تعريفم..يه بار ازمايشگاه فيزيك داشتيم ي گرره 6 نفره دختر بوديم يه 6 نفره پسر دوتا ميز كنار هم بود پسرا پشتشون به ما بود..ما 6 كه كلن دوستاي جون جوني بوديم اتيش بسوزون دانشگاه استاها ازمون كلافه بودن خلاصه قرار بود يه مدار الكتريكي رو ببنديم تحويل استاده بديم ...تا اينجا رو داشته باش..
    + فاطمه ... 

    چه دانم خورده شده ...
    پاسخ

    الهي زودي خوب بشه..
       1   2   3      >