تنهاترین امیر..
هوای دلم بارانی است...
قلم را یارای نوشتن نیست..
دستم می لرزد...
کلمات هم ذوب می شوند
ازمظلومیت علی...
غدیر...
صدهزارشاهد داشت...
علی..
بیست وپنج سال خانه نشین!
علی...
تنها امیر مومنان بود..
قبر...
هشتادسال پنهان..
علی فاتح خیبر..
همسرفاطمه...
پدرحسنین...
مظهرعدالت...
شیرخدا...
ساقی کوثر..
بود..
آری! علی این همه بود واین همه علی...
ولی
تنها در محراب مسجد کوفه،
آن هنگام که برق شمشیر جهالت فرقش را شکافت
وشهد شیرین شهادت را نوشید فرمود:
فزت برب الکعبه..
به خدای کعبه که رستگار شدم!
ادامه مطلب