یوســـــــــــــــــف گم گشته....
افسوس می خورم چرا بی تو بهار می شود؟
بی توکه بهار معنا ندارد....
بی تو که حالمان خوب نمی شود....
بی توکه دعاهایمان رنگ اجابت نمی گیرد....
بی تو که فقط انتظار را می توان هجی کرد....
انتظار را...
من یعقوب نیستم
که روزهای نبودنت را شماره کنم
که یعقوب را هم تاب دوری از یوسف نبود....
این جا هم مصر شده است..
آن جا قحطی نان بود
واینجا قحطی ایمان...
آن جا قحطی باران بود
و اینجا قحطی عشق....
آن جا نیل خشکید
واینجا دلها...
یوسف گم گشته نمی آیی
این قحطی مارا میکشد نمی آیی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این کلبه احزان بی تو بهار را می خواهد چه کند؟
بگو کدامین جمعه می آیی؟؟
جمعه باشد
بهار نو شود
تو نباشی؟؟؟؟؟؟
آی آدمها!
تمام کنید قصه ی بهاررا
از هجران بگویید...
راستی چرا این انتظار تمام نمی شود؟؟؟؟؟
کجای راه را به خطا می رویم
که این انتظار به درازا کشیده است؟
ادامه مطلب